کتابخانه عمومی خاتم الانبیا سنندج



رمان تیک

مخاطبان اصلی مجموعه «تربیت با کتاب» مربیان و والدینی هستند که بارها در کلاس های تربیتی و یا در جلسه های مشاوره، از اساتید و مشاوران خواسته اند تا کتابی سودمند برای مطالعه خود یا فرزندانشان به آن ها معرفی کنند؛ اما معمولا پاسخی در خور و قانع کننده نگرفته اند. در شرایط کنونی، معرفی کتاب های خوبی که پاسخ گوی نیاز تربیتی والدین و مربیان باشند، کار ساده ای نیست و دشوارتر از معرفی چنین کتابی به این دو گروه، پیشنهاد کتاب های جذاب و البته ارزشمند به نوجوانان است.

برای پر کردن این کمبود و پاسخ به نیاز سه گروه «مربیان و معلمان و مبلغان»، «والدین» و «مربیان جوان» به کتاب های سودمند و دارای رویکرد تربیتی، باید کتاب هایی برای هر یک از این سه گروه شناسایی و معرفی شود. مجموعه تربیت با کتاب، دستاورد یک طرح پژوهشی با همین هدف است و «رمان تیک» جلد پنجم از این مجموعه است.

در این ایام 130 عنوان از جذاب ترین رمان ها و کتاب های داستانی دارای پیام تربیتی برای نوجوان ها معرفی شده است. ناگفته پیداست که مخاطب این کتاب نیز والدین و مربیان هستند که با توجه به اطلاعات موجود در این اثر، می توانند خواندن این کتاب را به فرزندان و متربیان خود توصیه کنند.

(این متن برگرفته از سایت bookroom.ir ) می باشد.


سفرنامه «کلو جیمز ریچ»، ‌جزو سفرنامه‌های مفصل است که یک جلد از آن به شرح و چگونگی سفر ریچ به کردستان عراق و ایران اختصاص داده شده است و تاریخ نگارش آن به دهه دوم قرن نوزدهم؛ یعنی ۱۸۲۰ میلادی برمی‌گردد. این سفرنامه به دلیل آگاهی ریچ به زبان کردی و و نشر طولانی‌اش با کردها، از نظر کیفی جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است.

ریچ، در بسیاری از گزارش‌های خود تنها یک سیاح صرف نیست، بلکه او به درون افرادی که با آنها سروکار داشته است سَرَک می‌کشد و از بُعد روحی نیز با آنها قاطی می‌شود. ریچ فقط راوی و مشاهده‌گر پدیده‌ها نیست، بلکه به اقتضای موقعیت یا دانسته‌ها و شنیده‌های خود، به علل و چرایی پدیده‌ها و مسائل نیز اشاره می‌کند. گزارش‌های سفرنامه، سیر منطقی دارد و خواننده را همانند داستان- هم‌سو با شرح مسیر راه و اتفاقات- با روایت‌ها جلو می‌برد.

«سفرنامه کلو جیمز ریچ» با ترجمه دکتر حسن جاف و تصحیح فرامز آقابیگی در ۱۱ فصل تهیه و تنظیم شده است که در ابتدای همه فصل‌ها، سرآغاز و چکیده فصول آورده شده است.

فصل نخست به بیان اطلاعاتی درباره گروه همراه ریچ، ایل بیات و ویرانه‌های ساسانیان که ریچ در مسیر سفر مشاهده کرده، می‌پردازد.

فصل دوم کتاب روایتگر ورود گروه ریچ به کردستان، مهمان‌نوازی کردها و ملاقات با پاشای سلیمانیه است. در فصل بعدی ریچ ماجرای ملاقاتش با محمود پاشا را بیان می‌کند و از همبستگی کردها نسبت به رؤسایشان سخن می‌گوید.

گفت‌وگو با پاشا، کردهای ایل جاف، آب‌و هوا و جمعیت سلیمانیه موضوعات اصلی فصل چهارم کتاب را تشکیل می‌دهند. ریچ در این فصل درباره آداب و رسوم ماه رمضان نیز مطالب جالبی ارائه می‌دهد.

فصل پنجم به خانواده‌های حاکم در کردستان و تیره‌ها کرد اختصاص دارد و فصل بعدی ماجرای حرکت ریچ و گروه همراهش از سلیمانیه به طرف کوه‌ها و بیان زیبایی‌های طبیعت و اتفاقاتی که در طول مسیر برای گروه رخ می‌دهد، روایت می‌شود.

فصل هفتم، آغاز گزارش‌های ریچ از ایران است. در بخشی از این فصل می‌خوانیم: «در ساعت ۶ صبح وارد ایران شدیم. مرز ایران از پل چوبی کوچکی شروع می‌شود که بر روی جویباری که به رود قزلجه می‌ریزد، ساخته بودند…در ساعت هفت‌ونیم هنگامی‌که از ارتفاع کوچکی سرازیر می‌شدیم، دریاچه کوچک و صافی دیدیم که آبی رنگ بود و به زیربار معروف است.   در پشت آن به سمت جنوب کوه‌های خشک و سنگی اورامان قرار دارد که جز کوره‌راه‌ها چیز دیگری در آن نفوذ نمی‌کند.»

فصل بعدی کتاب گزارش ریچ از نحوه زندگی روستاییان گولانه، دهکده میک و ورود به بانه را بازگو می‌کند. ریچ در فصل نهم از ظلم و ستم والی بانه و اتفاقاتی که در بانه برای او و گروهش رخ می‌دهد سخن می‌گوید.

آثار باستانی شهر زور، قبایل مسیحی کلدانی، ایزدی‌ها، وضعیت ن کرد و…موضوعات اصلی فصل بعدی کتاب را تشکیل می‌دهند. فصل پایانی کتاب نیز به دودمان بابان‌ها، مقایسه ترک‌ها، کردها و ایرانی‌ها، بازرگانی سلیمانیه، ویژگی‌های شخصیتی کردها و … می‌پردازد.

در پایان این فصل ریچ می‌نویسد: «کردستان را با اندوه فراوان ترک می‌کنم، زیرا هیچ‌گاه انتظار این همه مهمان‌نوازی و محبت را که از جانب کُردها نسبت به من ابراز شد نداشتم. به هرجا که قدم گذاشتم، با انسانیت و گشاده‌رویی مواجه شدم. من هنوز با این چنین افرادی در شرق روبه‌رو نشده بودم و از آن می‌ترسم که نظایر آنان را هرگز نبینم. به هر حال، خاطرات این سفر و داستان‌های محبت و جوانمردی کردها را تا جان در بدن دارم فراموش نخواهم کرد.»

کتاب «سفرنامه کلو جیمز ریچ» با ترجمه حسن جاف و تصحیح فرامز آقابیگی در ۲۹۲ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۱۷ هزار تومان از سوی انتشارات ایرانشناسی روانه بازار کتاب شده است.


کتابها و کتابخانه ها
پایه ی شکوفایی علمی یک تمدن کتاب و بالتبع کتابخانه است .ومسلما می توان ازاین نظر به چگونگی ومیزان رشد علم ، درجامعه وتمدن اسلامی پی برد.زیرا هرقدر که استفاده ازیک علم یا صنعت دریک جامعه شایع شود ، به همان مقدار وسایل وابزار مورد نیاز آن برای بدست آوردن علوم بیشتر می شود . والحق این قسمت از تمدن عظیم اسلامی اعجاب برانگیز است .
بدینگونه، شوق معرفت جویی و حس کنجکاوی قلمرو اسلام را در اندک مدتی کانون انوار دانش کرد . رواج صنعت کاغذ مخصوصاً از اسباب عمده رواج علم ومعرفت شد . هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را ازماوراء النهربه داخل بلاد عرب زبان بردند . در قرن دوم ، هم بغداد کارخانه کاغذسازی داشت هم مصر . طولی نکشید که در سایر بلاد اسلام حتی درسیسیل و اندلس هم صنعت کاغذ راه یافت .در زمان مأمون ، د ربغداد کاغذ بقدری زیاد بود که میگویند یک تن از بزرگان طبرستان در سفر حج وقتی به بغداد رسید و دعوتهائی کرد که درچار مشکل شد چون مأمون گفت تا در بغداد هیزم و تره به او نفروشند او کاغذ می خرید و به جای هیزم می سوخت و حریر سبز پاره می کرد و به جای تره بر خوان می نهاد و درباره ابن فرات وزیر مقتدر هم نقل است که در خانه اش حجره یی بود مخصوص کاغذ، هرکس آنجا می رفت هر قدر کاغذ می خواست می توانست ببرد . این نکته نیز با آنکه حکایت دارد از تکلف وتنعم ابن فرات ، وجود و وفور کاغذ را در بغداد آن زمان نشان می دهد .(درباره کاغذ ونقشی که مسلمین دراشاعه آن داشتند،رجوع شودبه : تاریخ صنایع واختراعات ،تالیف پیر روسو،ترجمه حسن صفاری ) ابن الندیم انواع گوناگون کاغذ را در عهد خویش می شمرد و این امر نشان می دهد که صناعت کاغذ در آن زمان رونق تمام داشته است . این رواج صنعت کاغذ از اسباب بوجود آمدن کتاب و توسعه یافتن کتابخانه ها گشت و در هر جا صنعت کاغذ راه یافت کار تألیف هم آسان شد . از برکت وجود کاغذ در زمان یعقوبی در بغداد بیشتر از صد کتابفروش وجود داشت که غیر از فروش کتاب در آنها از کتب نسخه ـ برداری می کردند والبته این امور کار تشکیل کتابخانه را هم آسان می کرد.
در واقع ، درغالب بلاد اسلامی تدریجاً کتابخانه ها بوجودآمد متعلق به مساجد یا مدارس که درهاشان به روی طالبان علم گشوده بود . بیت الحکمه مأمون کتابخانه یی معتبر داشت که از کتب گوناگون به زبان های مختلف درآن وجود داشت . کتابخانه عضد الدوله دیلمی در شیراز چنان عظیم بود که مقدسی می پنداشت هیچ کتابی در انواع علوم تألیف نشده است الا که نسخه یی از آن در آنجا هست . کتب این کتابخانه بر حسب انواع علوم در حجره های جداگانه قرار داشت . نظیر همین وصف درباره کتابخانه سامانیان هم صادق بود که ابن سینا مدتها در آن به مطالعه و استنساخ کتب اشتغال داشت . کتابخانه شخصی صاحب بن عباد وزیر فخرالدوله دیلمی که می گویند چهارصد شتر برای حمل آنها لازم بود معروف است و قسمتی از آن در غلبه سلطان محمود غزنوی بر ری تباه شد . سابوربن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی ، کتابخانه یی در کرخ بغداد ساخت که در آن ده ها هزار جلد کتاب بود به خط ائمه مشهور ومعتبر. در شام ومصر هم از کتابخانه های متعدد یاد شده است . در کتابخانه یی که یعقوب بن کلس وزیر العزیزبالله ثانی درست کرد گاه ده ها و صدها نسخه مکرر از یک کتاب وجود داشت.
درزمان «الحاکم» کتابخانه فاطمیان مصر صدهزار کتاب داشت و این تعداد در زمان مستنصرفاطمی به دویست هزار رسید واین کتاب ها به اهل علم عاریه هم داده می شد .در اندلس حراجهایی که برا ی کتاب تشکیل می شد محل معارضه شوق بود با ثروت و تفنن. در قرطبه خلیفه اموی اندلس کتابخانه عظیمی تأسیس کرد که می گویند در حدود چهارصد هزار جلد کتاب داشت وتنها فهرست آن بالغ بر چهل و چهار مجلد می شد . حکم دوم برای بدست آوردن کتاب و جلب مؤلفین ، نمایندگانی از اندلس به بغداد و شام می فرستاد . درغرناطه در عصرامویها ، هفتاد کتابخانه عمومی وجود داشت در صورتیکه حتی چهار صد سال بعد ازاین تاریخ شارل عاقل که خواست کتابخانه یی درست کند بعد از سالها سعی کتابهایش به هزار جلد هم نرسید و ثلث آن نیز ادعیه و اوراد راهبان و کشیشان بود . کتابخانه سلطان مراکش که می گویند هنگام عزیمت از اندلس آن را در یک کشتی به مقصد فرستاد و در راه بدست ان دریایی افتاد بالغ بر سیصد چهارصد هزار کتاب بود و همین کتابها بود که به دست فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا افتاد وهسته اصلی کتابخانه معروف اسکوریال شد (درباب بیت الحکمه ی مامون وهمچنین برای اطلاعاتی درباره ی کتابخانه درعصر خلفا رجوع شود به : عصرالمامون 1/6-375 مقایسه شودبا: pinto.o. le biblioteche degli arabi 1982).
تنها کتاب الفهرست ابن الندیم که یک وراق شیعی یا معتزلی بغداد بوده است در قرن چهارم کافی است تا نشان دهد در آن دوره از انواع علوم و فنون چه مایه کتابها در نزد مسلمین وجود داشته. انواع دائرۀ المعارف – از امثال مفاتیح العلوم خوارزمی وجامع العلوم فخر رازی گرفته تا نفایس الفنون آملی و کشاف اصطلاحات تهانوی – که درعالم اسلامی تألیف شد از وسعت دایره کنجکاوی مسلمین حکایت دارد و از تنوع و وفور مواد کتابخانه ها ، در حقیقت ، مسلمین مؤسسین واقعی کتابخانه های عظیم عمومی درعالم بوده اند و نیکو کارانشان در تأسیس و وقف کردن کتابخانه های عام المنفعه مکرر با یکدیگر رقابت می کرده اند . اما این که بعضی محققان گفته اند کتابخانه اسکندریه را عمروعاص به دستور عمربن خطاب خلیفه ثانی ،نابودکرد ، اصل روایت از عبد اللطیف بغدادی و ابن القفطی – قرن هفتم هجری – فراتر نمی رود و روایت آنها نیز به نقل افسانه بیشتر می ماند تا یک روایت تاریخی . ابن عبری هم که در مختصر الدول عربی آن را نقل می کند ظاهراً خودش آنقدر به صحت آن اعتماد نداشته است تا در تاریخ سریانی خویش هم آن را تکرار کند . حق آنست که قرنها قبل از اسلام قسمت اعظم این کتابها ازبین رفته بود و دیگر آنقدر کتاب در اسکندریهنمانده بود تا عمروعاص به قول ابن عبری آنرا بین حمامهای شهر برای تأمین سوخت تقسیم کند( درباب اصل این روایت ونقد آن رجوع شود به : جرجی زیدان تاریخ التمدن الاسلامی 3/51-44وحواشی دکتر حسین مونس /51). روایتی هم که گفته اند کتابخانه مدائن را اعراب نابود کردند ظاهراً هیچ اساس ندارد و مآخذ آن تازه است . در هر صورت ، با آنکه وقوع حریق مکرر به کتابخانه های قدیم لطمه زده است کثرت نسخه های خطی اسلامی که هم اکنون در کتابخانه های شخصی وعمومی باقی است میزانی است از کثرت و غنای کتابخانه های قدیم مسلمین.
برگرفته از کتاب: عبدالحسین زرین کوب،کارنامه اسلاl
منبع:
www.tarikheslam.com 

مور با همّت

موری را دیدند به زورمندی کمر بسته, و ملخی را ده برابر خود برداشته. به تعجب گفتند:"این مور را ببینید که با این ناتوانی باری به این گرانی چون مى کشد؟" مور چون این سخن بشنید بخندید و گفت:"مردان, بار را با نیروی همّت و بازوی حمیت کشند, نه به قوّت تن و ضخامت بدن"،

   


پارک مشاهیر کُرد در سنندج به بهره برداری رسید

سنندج - ایرنا - پارک مشاهیر همزمان با برگزاری کنگره مشاهیر کُرد در زمینی به مساحت سه هزار و ٥۰۰ مترمربع احداث شده و روز چهارشنبه با حضور مسئولان اجرایی و فرهنگی و برخی مهمانان این کنگره مورد بهره برداری قرار گرفت.

پارک مشاهیر کرد روز چهارشنبه با حضور بهمن مرادنیا استاندار کردستان، هه وال ابوبکر استاندار سلیمانیه عراق، برخی نمایندگان مردم کردستان در مجلس شورای اسلامی، استاد شهیر موسیقی کُردی «مظهر خالقی»، دکتر قطب الدین صادقی و جمعی از مسئولان دستگاه‌های اجرایی و هنرمندان و چهره‌های سرشناس فرهنگی و هنری کُرد افتتاح شد.

شهردار سنندج در حاشیه بهره برداری از این پارک اظهار داشت: یکی از مهم‌ترین رویدادهای فرهنگی و اجتماعی سال جاری استان کردستان برگزاری مراسم کنگره تجلیل از مشاهیر کُرد است.

حشمت اله صیدی گفت: با توجه به اینکه شهرداری متولی اصلی بحث تبلیغات و فضاسازی محیطی در مناسبت‌ها و رویدادهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و هنری است در برگزاری این کنگره از تمام ظرفیت‌های خود برای بهبود فضاهای شهری و مناسب سازی سطح شهر استفاده کردیم.

وی افزود: یکی از اقداماتی که در دستور کار سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهری شهرداری قرار گرفت احداث پارکی با عنوان مشاهیر کُرد بود که با برنامه ریزی های صورت گرفته این پارک در منطقه آبیدر به عنوان بهترین تفرجگاه مردم شهر سنندج احداث شد.

صیدی با بیان اینکه این پارک در زمینی به مساحت سه هزار و ٥۰۰ مترمربع شامل ٥۰۰ متر سنگفرش و سه هزار مترمربع فضای سبز احداث شده است، یادآور شد: نصب سردیس‌های مشاهیر کُرد از دیگر اقداماتی است که در این نصب و جانمایی شد.

شهردار سنندج تاکید کرد: در حال حاضر ۱۰ سردیس مشاهیر کُرد ساخته شده توسط هنرمند برجسته استان کردستان استاد هادی ضیا الدینی در این پارک نصب شده است البته این پارک قابلیت نصب ٥۰ سردیس دیگر هنرمندان و مفاخر کردستان را دارد که در صورت آماده بودن سردیس‌ها نسبت به نصب آن اقدام می‌شود.

وی گفت: روشنایی لازم در طراحی پایه این سردیس‌ها تعبیه شده و علاوه بر نام مشاهیر، مختصری از زندگینامه آنها نیز به سه زبان کُردی، فارسی و انگلیسی بر بدنه پایه سردیس‌ها درج شده است.

سردیس مشاهیر برجسته کُرد میرزا رضا کلهر، برات علی نورایی، عبدالحمید ملک الکلامی، ابراهیم یونسی، شیخ رضا طالبانی، ماموستا محوی، مظفرپرتوماه، ماموستا گوران، ماموستا نالی و امان الله خان اردلان در این پارک نصب شده است.

پارک مشاهیر کرد، در پارک جنگلی آبیدر جنب مسجد نور احداث شده است.

۹۹۳۷/‌۹۱۰۲


 

به بهانه دیدار مدیر مرکز مطالعات ادیان در دانشگاه رور بوخوم از مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی

 

روز دوشنبه 20 خرداد 1398 پروفسور ولهارد کرش، مدیر مرکز مطالعات ادیان دانشگاه رور بوخوم، و هیأت همراه از مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی بازدید و با جناب آقای کاظم بجنوردی  ریاست و جمعی از استادان مرکز دیدار کردند. اینجانب هم یکی از حاضران در این  جلسه بودم و در خلال گفتگوها چند نکته به ذهنم رسید که دوست دارم آنها را با اهل قلم و علم و مدیریت فرهنگی کشور در میان بگذارم؛ باشد که مفید افتند.

 

1-بوخوم یکی از شهرهای کوچک منطقۀ رور در ایالت نوردراین-وستفالن در غرب آلمان با جمعیتی کمتر از چهارصد هزار نفر است. در این شهر کوچک دانشگاه رور با دهها دانشکده و رشته علمی به ویژه حوزۀ علوم انسانی  قرار دارد. مرکز مطالعات ادیان هم یکی از چند نهاد پژوهشی مهم دانشگاه است که هدف از تأسیس آن تحقیق درباره ادیان و مذاهب مهم جهان و به ویژه خاورمیانه و آسیای غربی و گفتگوی درون دینی و برون دینی  است. رئیس این مرکز می گفت که چون بخشی از اهداف مرکز در چارچوب رشته های الهیات و دیگر رشته های علمی دانشگاه نمی گنجید، چنین مرکز مستقلی تأسیس شد تا با فراغ بال به مباحث پژوهشی تعریف شده بپردازد. بخشی از بودجه مرکز توسط دولت تأمین می شود؛ اما بخش دیگر و به ویژه بودجه پروژه های تحقیقاتی را بخش خصوصی، کارخانجات و دیگرعلاقه مندان تأمین می کنند.

 

2-مدیر مرکز مطالعات ادیان به نوعی از اهداف و پروژه ها و برنامه های پیش روی مرکز متبوعش برای دین پژوهی در جهان و وجود بودجه مکفی برای اجرای آنها سخن می گفت که غبطه و گاهی اوقات حرص شنونده را در می آورد. او تنها، مدیر بخش پژوهشی کوچکی در یک دانشگاه کوچک در یک شهر کوچک از توابع ایالتی کوچک است که این گونه با دست باز درباره دین پژوهی در خارج از آلمان فعالیت می کند. یک جستجوی کوتاه در گوگل نشان می دهد که صدها  نهاد پژوهشی بزرگ تر از این مرکز در آلمان برای تحقیق و پژوهش در حوزه های مختلف علوم انسانی فعالیت دارند که هر کدام با بودجه های چند میلیون یورویی اداره می شوند. این پرسش را باید از مدیران فرهنگی و پژوهشی کشور داشت که چرا آلمانی ها و اصولاً دنیای مدرن این همه به پژوهش در حوزۀ علوم انسانی بها می دهند و در هیچ شرایطی از قدر و بودجه آن نمی کاهند؛ اما در کشور ما چنین نیست ؟

 

3- پروفسور کرش و همراهانش پس از گفتگو با ریاست مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و استادان و بازدید از کتابخانه و بخشهای پژوهشی مرکز از وجود چنین  نهاد پژوهشی با کتابخانه ای عظیم و پروژه های بزرگ شگفت زده شده بودند. این ویژگی البته تنها مختص این هیأت نیست؛ مرکز هر هفته پذیرای شخصیتهای علمی و گروههای مختلف پژوهشی است که از جای جای جهان برای بازدید از آن وقت می گذارند و همه هم پس از بازدید با زبان تحسین و آفرین به گنجینه های  پژوهشی  خفته در آن واکنش نشان می دهند. گویا این مرکز به سبب  اسلامیکا(ترجمه دائرة المعارف بزرگ اسلامی به زبان انگلیسی) و دیگر کارهای آن  برای خارجی ها مهم تر است.

 

4-نکته چهارم که هدف از نگارش این یادداشت نیز همین است، فریادی از سر دلسوزی و درد است. هیچ کدام از ما در آن جلسه نگفتیم و نمی توانستیم بگوییم که  استادان و کارکنان مرکزی که مایه اعجاب شما و دیگر پژوهشگران و بزرگان علوم انسانی در خارج از ایران است هنوز حقوق مهرماه سال گذشته را دریافت نکرده اند و هم اکنون ده ماه از مرکز طلب دارند. ما به سبب حجب و حیای ذاتی اهل فرهنگ و حفظ عزت سرزمین و کشورمان نمی توانستیم بگوییم که پژوهشگران ما هنوز هزینۀ پژوهش و حق التألیف مقالات دو سال خود را دریافت نکرده اند. ما نمی توانستیم بگوییم که در کشور ما دولت بودجه کمکی چنین مرکز بزرگی را قطع کرده است و بخش خصوصی و سرمایه داران هم پول خود را در راه علم و پژوهش صرف نمی کنند و ترجیح می دهند در کارهای سطحی یا عامه پسند خرج نمایند. ما نمی توانستیم بگوییم که برخی از استادان و پژوهشگران ما در داخل کشور هنوز آدرس این مرکز علمی و پژوهشی را نمی دانند و بسیاری از مدیران فرهنگی و رئیس جمهور محترم ما هم (البته به استثنای ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392) پا به این مرکز ننهاده اند.

 

5-به راستی چرا باید برای کشوری مانند آلمان تحقیق و پژوهش درباره ادیان ایرانی و سایر ادیان آسیای غربی آنقدر مهم باشد که مرکزی پژوهشی را با بودجه ای مکفی برای آن تأسیس کند و دست مدیران و پژوهشگرانش را برای مصرف آن باز بگذارد؛ اما در کشور ما مرکزی مانند دائرة المعارف با آن همه ظرفیت علمی و پژوهشی مهجور افتد؟ تحقیق و پژوهش درباره تاریخ و فرهنگ کشورهای دیگر پیشکش ؛ اما به راستی چرا نباید این مجال را داد که درباره بخشهای ندیده زیادی از تاریخ و فرهنگ سرزمینمان تحقیق شود و چه جایی بهتر از مرکز دائرة المعارف که هم ابزار و منابع تحقیق، هم پژوهشگران و استادان شناخته شده و هم شهرت و محبوبیت داخلی و جهانی دارد. افزون بر آن در مرکز دائرة المعارف ظرفیتهایی وجود دارد که اگر در هرجای دیگر دنیا بود دولت و بخش خصوصی و اهل علم و تحقیق چنان بهایی به آن می دادند که به عنوان نگین فرهنگی و توریسم فرهنگی آن کشور مطرح شود؛ تنها یک مورد آن وجود کتابخانه و ابزار و اقلام فرهنگی و کار بیش از 150 نفر از بزرگان فرهنگی کشور است که به این مرکز اهدا شده و به صورت گنجینه های پژوهشی مستقل نگهداری می شود. به راستی در کدام دانشگاه و مرکز فرهنگی کشور می توان همه یادگارهای فرهنگی بزرگانی مانند ایرج افشار، عبدالحسین زرین کوب، محمدجواد مشکور، صادق کیا، منوچهر ستوده، فریدون مشیری، فتح الله مجتبایی،  و دهها بزرگمرد دیگر را یکجا مشاهده کرد؟ به راستی بی توجهی به این مرکز به سبب چیست ؟

 

6-شاید برای خوانندگان این یادداشت جای تعجب باشد که چگونه استادان و پژوهشگران این مرکز با وجود نگرفتن ده ماه از حقوق و مزایای خود نجیبانه به کار ادامه می دهند. پاسخ این پرسش در عنوان این یادداشت نهفته است که البته  از ترانه ای از هربرت گرانمایر، خواننده سرشناس اهل بوخوم،  در توصیف زادگاهش با نام "بوخوم، جایی که هنوز دل مهم است"  وام گرفته شده است. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در یک کلام جایی است که هنوز دل در آن مهم است. در این مرکز هنوز کسانی حضور دارند که بیشتر از قدرت و ت و پول و پایه علمی و تعداد مقالات علمی پژوهشی و نام و نان و مانند آن ، دل برایشان مهم تر است. هرچند در سالهای گذشته بیشتر اهل دل این مرکز مانند مرحومان عبدالحسین زرین کوب، عباس زریاب خویی، ایرج افشار، شرف الدین خراسانی، احمد تفضلی و بسیاری دیگر از دنیا رفتند؛ اما هنوز عاشقانی مانده اند و مصمم اند با تحمل همه مشکلات کار کنند و اجازه ندهند چراغ پژوهش دراین مرکز خاموش شود که البته خاموش نخواهد شد. از دولتمردان و مدیران فرهنگی و دیگر دلسوزان این کشور درخواست دارم که قدر این مرکز و این افراد را بدانند.

 

7- بدون تردید مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی متعلق به ایران و پژوهشگران ایرانی و تاریخ و فرهنگ این سرزمین است. با علم و اطلاع و شناخت  کامل می گویم که از نظر کتابخانه ، کیفیت منابع تحقیق، ابزار و فضای تحقیق و بسیاری دیگر از مومات تحقیق هیچ دانشگاه  و مرکز پژوهشی در این کشور به پای مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی نمی رسد. بی تردید چنین مرکزی با این ویژگیها اگر در جایی مثل آلمان بود، بنیانگذار و مدیران و استادان و پژوهشگران و کارکنانش به سبب فراهم کردن چنین سرمایه فرهنگی ارزشمندی برای امروز و فردای مملکت بر صدر می نشستند و قدر می دیدند. این، آن نکته ای است که امروز در خلال دیدار و گفتگو با پروفسور کرش و همراهانش از کلام و نگاه آنان دریافت کردم و البته پیشتر هم  پس از دیدار با دهها شخصیت فرهنگی و علمی خارج از کشور که به این مرکز آمده اند، دیده و شنیده ام. فاعتبروا یا أَولی الألباب


کتابخانه ابوالوفای همدانی

در زندگینامهٔ حبیب ابن اوس طائی یا ابی تماماز شاعران نامدار عرب آمده‌است که در همدان در منزل ابو الوفا بن سلمه بسر می‌برده‌است و در طول اقامت در همدان از کتابخانه بزرگ او استفاده کرده و کتاب دیوان الحماسه که در آن آثار ۳۰۰نفر از شاعران عرب را آورده، را نوشته‌است. بدون شک بیش از سیصد جلد کتاب در آن‌جا وجود داشته‌است.[۴]

کتابخانه بهاءالدوله دیلمی

مقدسی در احسن التقاسیم از کتابخانه‌ای منسوب به بهاءالدوله دیلمی سخن آورده‌است.[۴]

کتابخانه عضدالدوله دیلمی در شیراز

از بزرگترین کتابخانه‌های ایران بوده‌است که برای نخستین بار کتاب‌ها را بر پایهٔ موضوع، نام کتاب، و نام مولف رده‌بندی کرده‌است و کتاب‌های هر علمی در اتاقی جداگانه نگهداری می‌شده‌است.[۴] برای کتاب‌های موجود فهرست‌هایی وجود داشته که مقدسی که خود این کتاب فهرست را دیده بوده‌است چنین می‌نویسد:

در کتابخانه عضدالدوله از هر کتابی که تا آن زمان تألیف و تصنیف یافته بود نسخه‌ای نگاهداری می‌شد و کتابهایی نیز وجود داشته که به خط مؤلفان و مصنفان آن بوده‌است.

کتابخانه عمادالدوله دیلمی

از بشاری روایت کرده‌اند که گفته‌است عمادالدوله دیلمی (۳۲۲ - ۳۳۸ ه. ق.) نیز در شیراز کتابخانه‌ای معتبر و عظیمی ساخته‌بوده‌است که در نزدیکی کاخ او قرار داشته‌است.[۴]

کتابخانه نوح بن منصور سامانی

سامانیان به دانش و ادب و فرهنگ فارسی و ایرانی بسیار ارج می‌نهیدند. پورسینا در این باره چنین آورده:

سپس روزی از او (نوح بن منصور) دستور خواستم که به کتابخانه‌شان بروم و آنچه که از کتابهای پزشکی درآنجا هست بخوانم و مطالعه کنم، پس مر ا دستوری داد و بسرائی اندر شدم که خانه‌های بسیار داشت و در هر خانه‌ای صندوقهای کتاب بود که روی هم انباشته بودند، در یک خانه کتابهای تازی و شعر و در دیگری فقه و بدین گونه در هر خانه‌ای کتابهای دانشی، پس بر فهرست کتابهای اوائل نگریستم و هر چه از آنها را که بدان نیاز داشتم خواستم و کتابهای یافتم که نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود.

ابن اصیبعه در طبقات الحکما و ابن خلکان نیز از کتابخانه نوح بن منصور سامانی یاد کرده‌اند.

کتابخانه ابن العمید

ابوالفضل ابن العمید وزیر رکن‌الدوله دیلمی (بویهی)، کتابخانه مهمی در ری داشت. ابن مسکویه هفت سال کتابدار این کتابخانه بود. ابن مسکویه نوشته است که کتاب‌های ابن العمید بیش از صد بار شتر بود.[۵][۶]

کتابخانه صاحب بن عباد

در معجم الادباء و روضات الجنات و کتاب النقض در بزرگی «کتابخانه صاحب بن عباد» در ری مطالب قابل توجهی آمده‌است.

صاحب بن عباد در شرح کتاب الاغانی ابو الفرج اصفهانی می‌نویسد:

در کتابخانه‌ام یکصد و هفده هزار جلد کتاب نفیس دارم!! لیکن آنگاه که کتاب الاغانی را بدست آوردم از خواندن کتابهای دیگر باز ماندم.

نوح بن منصور سامانی در نامه‌ای به صاحب بن عباد، او را برای وزارت به بخارا دعوت می‌کند اما صاحب بن عباد چنین پاسخ می‌دهد:

من بدون کتاب نمی‌توانم زندگی کنم و باید کتابخانه‌ام را هر جا هستم همراه داشته باشم. در حالیکه برای حمل کتابهایم حداقل چهار صد شتر[۶] لازم است و این مقدار شتر در دسترس نیست.

این کتابخانهٔ هفده هزار جلدی که فهرست کتب آن خود تنها ده جلد می‌شده‌است[۷] بعدها اساس کتابخانهٔ همگانی شهر ری شد. 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مهر و ماه Kenley10otq netz دانلود فیلم ایرانی - اخبار سینمای ایران حرف های من... javaherbazar کارآفرینی موج سبز یا موج شورش؟ باران بهاری رودخانه ماه Mary